پنجشنبه ۱۷ خرداد ۹۷
[بسم الله الرحمن الرحیم]
کنار پنجره ایستاده ام. برف می آید. دانه های سپیدش آرام آرام به زمین می رسند. اینجا هوا گرم است. خیلی گرم. اما من حس می کنم. سوز برف و کولاک را حس می‌کنم. کیلومتر ها آن طرف تر. در نیمه ی دیگر...
آخرین مطالب
-
خودنوشت: احوالات شخصی که فعلا در سیاره زمین اقامت دارد
-
من حست می کنم!
-
No matter what you say I won't love you less
-
بیا فکر کنیم وقتی جور میشه یعنی تصمیم درست بوده!
-
این دفعه چه بهونه ای بیارم؟
-
از دیدار دیروز و امروز آمده ام
-
...
-
شادوَرد؛ این قسمت: شادوَرد دو ساله شد:)
-
کلی گذشته ولی هنوز
-
کلی ایده واسه نوشتن داشتم!
آرشیو مطالب
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۲ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۲ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۲ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۸ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۸ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
طراح قالب : عرفـــ ـــان
قدرت گرفته از
بلاگ
بیان