شادوَرد؛ این قسمت: تولدت مبارک!

[به نام خدا]
و بالاخره تمام شد. مثل تمام سالهای زندگیم، هجده سالگیم هم تمام شد. مُرد، خاطره شد، تجربه شد، لبخند شد، اشک شد و در آخر آرزو شد. انگار همین دیروز بود که از هجده ساله شدن واهمه داشتم، اما الان نوزده سالگی برایم معمولیست! ساده ی ساده ست! اصلا انسان باید همیشه نوزده سالش باشد! نوزدهِ نوزده! مثل نوزده فروردین!
+در همین لحظه به احترام هجده سال زمینی بودن ،اولین و آخرین سیصد و شست و پنج روزِ نوزده سالگیم را آغاز میکنم.
++آرزوی خاطره شدن آرزوهاتون رو دارم-شادوَرد نوزده ساله

۶ ۵

فراموشی بهترین گزینه است

[به نام خدا]

اتفاق های زیادی افتاد و شاید شایسته ی نوشته شدن بود اما حقیقتا ارزش خوانده شدن نداشت.
فقط مینویسم: حال شادورد خوب است.

۳ ۳
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان