دوشنبه ۱۱ مرداد ۹۵
اینکه کسی نیست که اینارو بخونه واقعا حس عجیبیه!خودش یه نوع حس تلاش و رقابت والبته امید رو تو وجودم شعله ور کرده.مدت زیادی هست که وبلاگ های بقیه رو میخونم و تقریبا هرروز بهشون سر میزنم ولی خب درس ومدرسه و البته کنکور هیچ وقت اجازه نمیداد که خودم یه وبلاگ داشته باشم البته مینوشتم و هرچقدر هم که کار داشتم مانع گرفتن قلم و کاغذ ازمن نمی شد و سرنوشت اونا متاسفانه سطل زباله شد خب نگه داشتن این همه دل یا روزنوشت تو خونه اصلا کار عاقلانه ای نیست و به هیچ وجه پیشنهاد نمیشه.
اگه احیانن یه سری به این وبلاگ سوت و کور زدید حتما برام نظر بنویسید من بیصبرانه منتظرم!