جمعه ۳ دی ۹۵
بدتر از خواستن، این لطمه ی نتوانستن
هی بخواهیم و نتوانیم که چه؟
[شهریار]
+شهریارا همین یه ذره امیدی که داشتم رو نابود کردی برادر من!
++هیچ وقت نذارین بچه هاتون سریال ساعت برنارد رو ببینن؛ من بعد دوازده سیزده سال هنوز درگیرشم.
+++چقدر سریع میگذره! زرد هم میگذره.
++++انشاءالله یک متر برف نیاد، یک متر و نیم بیاد.
+++++در راستای +هرچی فکر میکنم میبینم امید به زندگیم به بیست دقیقه رسیده.
++++++خوندم و کامنت نذاشتم، یعنی نتونستم بنویسم، فکر کنم اون قسمتی از مغزم که وظیفه تولید کامنت رو برعهده داره از بین رفته...روحش شاد و یادش گرامی...