اینکه کسی نیست که اینارو بخونه واقعا حس عجیبیه!خودش یه نوع حس تلاش و رقابت والبته امید رو تو وجودم شعله ور کرده.مدت زیادی هست که وبلاگ های بقیه رو میخونم و تقریبا هرروز بهشون سر میزنم ولی خب درس ومدرسه و البته کنکور هیچ وقت اجازه نمیداد که خودم یه وبلاگ داشته باشم البته مینوشتم و هرچقدر هم که کار داشتم مانع گرفتن قلم و کاغذ ازمن نمی شد و سرنوشت اونا متاسفانه سطل زباله شد خب نگه داشتن این همه دل یا روزنوشت تو خونه اصلا کار عاقلانه ای نیست و به هیچ وجه پیشنهاد نمیشه.
اگه احیانن یه سری به این وبلاگ سوت و کور زدید حتما برام نظر بنویسید من بیصبرانه منتظرم!
به نام خدا
نمیدونم از کجا شروع کنم ولی میدونم باید شروع کرد همیشه انجام دادن کاری برای اولین بار سخته ولی خب باید از یه جا بلند شد و ترس رو کنار گذاشت و کار رو انجام داد.
احتمال میدم که تا چند وقت کلی غلط املایی و تایپی و... داشته باشم اما سعی میکنم هرروز بهتر از روز قبل باشم و بهترین های خودمو بنویسم.
با آرزوی سلامتی برای همه و قشنگ ترین ها برای شما.